گناهان کبیره و صغیره
در بررسی صحیفهی مبارکه، به این فراز رسیدیم: «نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّریرَةِ. وَاحْتِقارِ الصَغیرَةِ. وَأنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَینا الشَّیْطانُ. أوْ یَنْکُبَنَا الزَّمانُ أوْ یَتَهَضَّمَنَا السُلْطانُ».
احتقار به معنای حقیر و کوچک شمردن است. الصغیره که در برابر الکبیره است، به تقسیمبندی داخلی گناه اشاره دارد. «وَاحْتِقارِ الصَغیرَةِ» یعنی کوچک و کم انگاشتن گناهان کوچک. حضرت در فراز دیگری گفته بود: «الإصْرارِ عَلَى المأثمِ وَاسْتِصْغارِ المَعْصِیَةِ» که معصیت اعم از کبیره و صغیره است؛ یعنی انسان گناه را کوچک و عادی بشمارد. حتی ممکن است انسان به جایی برسد که گناه کبیره را کوچک بشمارد. برخی گناهان کبیره در بین ما به اندازهی صغیره اهمیت ندارد. نمونهاش غیبت است که با آنکه جزء «اکبر الکبائر» شمرده شده است، اما در نگاه اجتماعی ما، «اصغر الصغائر» هم محسوب نمیشود و این همان «اسْتِصْغارِ المَعْصِیَةِ» است. اخیراً چیزهایی شبیه ربا خیلی عادی و ابتلای به آن راحت شمرده میشود، حال آنکه این همان گناهی است که قرآن کریم آن را به صراحت در حکم اعلام جنگ با خدای متعال دانسته است.
پس آنجا بحث «اسْتِصْغارِ المَعْصِیَةِ» به معنای اعم مطرح بود، اما اینجا یک مطلب خاص تأکید میشود و آن، «احْتِقارِ الصَغیرَةِ» است.
گناهان صغیره طبق تقسیم داخلی و فقهی به حسب عوارض و میزان تخریب فردی و اجتماعی و... به صغیره و کبیره تقسیم میشود که این تقسیمبندی از آیات قرآن استخراج شده است. قرآن میفرماید: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا؛ اگر از گناهان بزرگى که از آن[ها] نهى شدهاید، دورى گزینید، بدیهاى شما را از شما مىزداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمىآوریم». بر اساس این آیه، بخشش گناهان کوچک مشروط به حفظ از کبائر است. کبائر هم از شرک به خدای تعالی شروع میشود و تا غیبت و امثال آن امتداد مییابد.
در جای دیگری نیز به این تقسیم اشاره شده است. آنجا صغائر، «لمم» نامگذاری شده است: « الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ؛ آنان که از گناهان بزرگ و زشتکاریها ـ جز لغزشهاى کوچک ـ خوددارى مىورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخآمرزش است». پس این تقسیم در قرآن آمده و معیار آن هم وعدهی عذاب است. آنجا که نسبت به یک گناه، وعدهی جهنم و عذاب داده شده باشد، آن را جزء کبائر میدانیم. روایات کبائر متعدد هستند. در بعضی از روایات، فهرستی از کبائر نام برده شده که یک جا پنج مورد، جای دیگر هفت مورد و یک جا، تعداد بیشتری به عنوان گناه کبیره نام برده شده است.
خدا آیتالله دستغیب (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت کند که طی یک بررسی محققانه، اثری به نام گناهان کبیره نوشتهاند. به ایشان گفته بودند: شما صاحب «گناهان کبیره» هستید! ایشان هم بلافاصله گفته بودند: من صاحب «قلب سلیم» هم هستم.
در نگرش فقهی، سایر گناهان، صغیره و لمم محسوب میشود. اما از نظر اخلاقی و سلوکی، گناه صغیره وجود ندارد و همه گناهان، کبیره محسوب میشود؛ زیرا نباید به کوچکی گناه نگاه کنیم؛ بلکه باید ببینیم که معصیت چه کسی را انجام میدهیم.
شیطان با گناهان صغیره، مؤمنان را جهنمی میکند
نکتهی کلیدی در مورد صغائر این است که پرتگاه مؤمنان، صغائر هستند، نه کبائر. دام اصلی شیطان برای به زنجیر کشیدن مؤمنان و بردن آنها به قلب جهنم کبائر نیست؛ چراکه بر اساس طبع ایمانی، از ارتکاب کبائر ابا دارند. جامعهی مومنان به اعتبار گناهان کبیره عصمت دارند. شما هم عصمت دارید و عصمت شما نسبت به کبائر است، مثلاً در شرک جلی، الحمدلله همهی شما معصوم هستید. هنر مؤمن آن است که این عصمت پایه را توسعه دهد و در امتداد زندگی، آن را دائماً تقویت کند و در منازل تقوا سیر داشته باشد. قرآن نیز به مؤمنان چنین دستور میدهد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛[پس تا مىتوانید از خدا پروا بدارید»؛ «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ؛از خدا آنگونه که حق پروا کردن از او است، پروا کنید».
شیطان برای اینکه عصمت مؤمنان را از آنان بگیرد، برنامهریزی میکند و برنامهریزی جدی شیطان، همینجا است. آیا شیطان میتواند با گناهان کبیره، مؤمنان را از محیط ایمان حذف کند؟! نوعاً نمیتواند. راه ورود شیطان به فضای مؤمنان، از طریق صغائر است. چگونه میتواند وارد چنین طراحی خطرناکی شود؟! با «احتقار الصغیره» که بحث فعلی ما است؛ یعنی گناه صغیره را کوچک انگاشتن و حقیر دانستن. گناهان صغیره را کم شماردن، آغاز بیچارگیهای مؤمن است. شیطان مؤمن را به کبیره و بیعفتی دعوت نمیکند؛ اما دائماً به هرزگی چشم و چشمچرانی دعوت میکند. این نگاهها نسبت به گناه
بیعفتی، صغیره است و وقتی نگاه به نامحرم و ارتباطات صمیمانهی بین نامحرمها را عادیسازی کرد، مقدّمات ارتکاب آن فاحشهی کبیره مهیا میشود.
از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) نقل شده که فرمودند: «اَلصَّغَائِرُ مَنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ اِلَی الْکَبَائِرِ؛ گناهان کوچک، زمینه گناهان بزرگ است». حضرت در مقام تعلیل فرمودند: «مَنْ لَمْ یَخَفِ اللهَ فی الْقَلِیلِ لَمْ یَخَفْهُ فِی الْکَثِیرِ؛هر که در گناه کوچک از خدا نترسد، در گناه بزرگ هم از خدا نخواهد ترسید».
اینجا یک عام داریم که «استصغار المعصیه» است و حال، ذکر خاص بعد از عام آمده است که «احتقار الصغیره» باشد. معلوم میشود که اهمیت دارد و معنای خاصی مد نظر است؛ و الّا در ضمن آن عام، این خاص گفته شده بود. اینجا حضرت دوباره بیان کردهاند و جالب است که بعد از تعبیر «سوء سریره» آن را ذکر کردهاند؛ یعنی «احتقار الصغیره» تولید «سوء سریره» میکند و از مواردی است که برای انسان آلودگی روحی و روانی و قلبی میآورد. دلیل تکرار مطلب توسط حضرت، این است که پرتگاه مؤمنان در دام گناهان کبیره، همین گناهان صغیره است.
در روایات داریم که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ؛ از گناهان کوچک بپرهیزید؛ زیرا آمرزیده نمىشود». سؤال شد: «و َمَا الْمُحَقَّرَاتُ؛ گناهان کوچک چیست؟». حضرت پاسخ دادند: «الرَّجُلُ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَقُولُ طُوبَى لِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی غَیْرُ ذَلِک؛اینکه مرد گناه کند و بگوید: اینکه گناه مهمى نیست. خوشا به حالم اگر گناهم فقط این باشد». چنین آدمی به قعر جهنم میرود؛ زیرا خود را مستحق هیچ نوع مؤاخذهای نمیداند و خود را پاک میداند. این همان جسارت است.
مشکل در «احتقار الذنوب» این است که انسان از دایرهی توبه خارج میشود؛ زیرا گناه را کوچک میشمارد و از توبه غافل میشود و اساساً خود را نادم و گناهکار نمیداند تا بخواهد خود را اصلاح کند.
سخن پایانی
بحث ما اینجا تمام میشود و تفصیل مطلب و نحوهی درمان، در بحث قبلی ذکر شد. فقط یک روایت جدید از امام صادق (علیه السلام) بخوانم که فرمودند: «الله تعالی یَبغضُ العَبد ان یستخفّ بِالجرمِ الیَسیر؛ خداوند متعال دشمن دارد بندهای را که گناه کوچک را سبک بشمارد».
در مناجات شعبانیه میخوانیم: «إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا؛ خدایا بر خویش ستم کردم در آن توجهی که بدان کردم، پس وای بر او اگر نیامرزیاش». «فِی النَّظَرِ لَهَا» یعنی از نفس خود هواداری و طرفداری کردم و یکی از مصادیق طرفداری، «احتقار الصغیره» است. این طور بود که به خودم ستم کردم و بار من سنگین و گناهانم زیاد شد و بازتاب آن در قلبم آمد و قلبم را تاریک کرد.