غفلت، سهوی است که به جهت کمی مواظبت و هوشیاری به آدمی دست میدهد. این گونه است که با حضور چیزی، آن را نمیبیند و توجه و اهتمامی به آن نمیورزد. این چیز چه بزرگ مانند خورشیدی باشد که در آسمان هر روز نظاره گرش است و یا چیزی خرد و کوچک باشد مانند مورچه ای که در زیر پایش در حرکت است، توجهی به آن نمیکند و چنان رفتار میکند که اصولا وجود خارجی ندارند.
چنین حالتی موجب میشود تا آدمی با آن که درک درستی از مسایل دارد، ولی اهتمامی به حقایق نمیکند و رفتاری را در پیش میگیرد که گویی این امور و چیزها در زندگی وی تاثیری ندارند؛ در حالی که هر یک از امور در حد و اندازه خود در زندگی و آینده اش تاثیری مناسب به جا میگذارند.
یکی از مصادیق غفلت، غفلت از خداست که آثار و پیامدهای بزرگی در رفتار و زندگی آدمی به جا میگذارد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های قرآن، نقش غفلت از خدا و امور مربوط و مرتبط با آن را در زندگی و آینده بشر به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم. چیستی غفلت
غفلت در لغت عربی و نیز زبان فارسی به معنای فراموش کردن، سهو و بی خبری، نادانی، بی پروایی، سهل انگاری، عدم اعتنا و سستی به کار رفته است.(لغت نامه، دهخدا، ج 10، ص 14774)
در فرهنگ قرآن این واژه به حالتی گفته میشود که انسان به سبب کمی مواظبت و هوشیاری، به سهو دچار شود.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 609) بر این اساس میتوان گفت که سهو میتواند نتیجه غفلتی باشد که آدمی به سبب عدم هوشیاری و مواظبت دچار آن میشود. هم چنین میبایست پذیرفت که ارتباط تنگاتنگی میان غفلت و هریک از واژگان دیگر چون لهی، نسی، سمد، سهو و مانند آن برقرار است. بنابراین در فهم مفهومی غفلت نمیتوان از این واژگان و مشتقات آن به سادگی گذشت؛ زیرا این ارتباط مقتضی آن است که برای درک مفهوم غفلت در کاربردهای قرآنی میبایست به این واژگان توجه خاص کرد.
به نظر میرسد که در آموزه های قرآنی، مفهومی که از غفلت مورد توجه و تاکید است، همان مفهوم بی توجهی است. به این معنا که انسان چیزی را در برابرش دارد ولی بدان بی توجه است. بی توجهی بهترین معنا برای غفلت است؛ به این معنا که شخص خورشید را همواره در برابر داشته باشد ولی هیچ توجهی به آن و تاثیر و آثار آن در زندگی اش نداشته باشد. انسان غافل در حقیقت انسانی است که به حقایق هستی بی توجه است. از این روست که برای غفلت زدایی همواره از ذکر به معنای یادآوری سخن به میان میآید؛ زیرا یادآوری موجب توجه یابی شخص به موضوع شده و اهتمام شخص را بر میانگیزد. بر این اساس، غفلت نمیتواند امری ارزشی باشد، زیرا موجب میشود تا شخص آگاه و عالم، در حالتی قرار گیرد که توجه و اهتمامی به موضوعی که در زندگی وی تاثیرگذار است، نداشته باشد.
استاد قرائتی غفلت را در آموزه های قرآن از نظر حکمی و ارزشی و یا ضد ارزشی به سه دسته غفلت خوب، بد و طبیعی دسته بندی کرده است. وی در درس های از قرآن میگوید که غفلت در قرآن به سه معنا مطرح شده است :
الف : غفلت بد، نظیر آیه 92 سوره یونس که خداوند میفرماید: ان ّ کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون؛ همانا بسیاری مردم از آیات ما به شدت غافلند.
ب : غفلت خوب، نظیر آیه 23 سوره نور که خداوند در آن از زنان به این صفت ستایش کرده و میفرماید: الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الاخره؛ کسانی که بر زنان پاکدامن و بی خبر و غافل از فحشا تهمت زنا میزنند، در دنیا و آخرت لعنت شده اند.
ج : غفلت طبیعی به معنای بی اطلاعی، نظیر همین آیه 3 سوره یوسف که در توصیف غفلت حضرت پیامبر(ص) نسبت به وحی پیش از نزول آن بر وی است. خداوند در این آیه میفرماید: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ؛ ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحى کردیم، بر تو حکایت مىکنیم، و تو قطعاً پیش از آن از بىخبران بودى.
به نظر میرسد که این دسته بندی و ارزش گذاری بر اساس متعلق غفلت است. بنابراین میتوان گفت که غفلت میتواند امری خنثا باشد که بر اساس متعلقات آن میتواند خوب و بد شود؛ ولی از آن جایی که غفلت، حالتی است که انسان آگاهی و توجه خویش را به موضوعی از دست میدهد و نوعی فقدان آگاهی و علم و ادراک است، میبایست امری ضد ارزشی باشد.
به سخن دیگر، اصل در هنگام قضاوت اموری چون غفلت، نیسان، دروغ و مانند آن، انتساب به امری ضد ارزشی است، هر چند که در برخی از موارد به سبب متعلقات و مصادیق خاص میتواند امری ارزشی شود چنان که دروغ مصلحتی به سبب نجات جان کسی یا اصلاح ذات بین این حکم را پیدا میکند. بر این اساس، اگر استاد قرائتی موردی از غفلت را ارزشی و خوب بر میشمارد، به اعتبار متعلق آن است و گرنه در اصل به خودی خود نمیتواند امری مثبت و ارزشی باشد. غفلت از حقایق هستی
در آموزه های قرآنی بیش ترین توجه و اهتمام به مساله حقایق انجام میگیرد و هدف خداوند در این آموزه های وحیانی، آشناسازی بشر با حقایق هستی و ایجاد درک درست از حقایق و واقعیت های آن برای تحقق بینش و نگرش صحیح و راستین در بشر است. از این روست که غفلت به معنای قرار گرفتن در بی خبری و بی توجهی، امری مذموم و ناپسند دانسته شده است.
اگر این غفلت انسان از حقایقی باشد که در زندگی آدمی نقش مستقیم و تاثیرگذاری داشته باشد، میتواند بی توجهی به زندگی و آینده خود وی تلقی شود. در نتیجه آسیبی که انسان از غفلت و بی توجهی خود در زندگی دنیوی و اخروی میبیند میتواند به گونه ای باشد که هلاکت و شقاوت ابدی وی را به همراه داشته باشد. از این روست که خداوند همواره انسان را از غفلت به ویژه از حقایق هستی بازداشته است؛ زیرا حقایق هستی در هر حد و اندازه ای که باشند تاثیر مستقیم و غیر مستقیمی در شقاوت وسعادت بشر دارد.
در این میان بی توجهی و غفلت از برخی امور و حقایق بسیار خطرناک و آسیب زاست. از جمله این امور میتوان به غفلت از خدا، غفلت از آیات خدا، غفلت از آخرت و غفلت از قیامت و حسابرسی در آن اشاره کرد. از این روست که بسیاری از آموزه های قرآن به عوامل ایجادی این نوع از غفلت و بی توجهی و آثار آن در زندگی دنیوی و اخروی اشاره کرده است.
از آن جایی که بحث و بررسی همه این موارد در یک مقاله کوتاه شدنی نیست، تنها به برخی از آنها به شکل کلی بسنده میشود. در آغاز نیز برای تبیین ارزش و اهمیت بی توجهی و غفلت در زندگی بشر، به آثار کلی آن توجه داده و سپس عوامل غفلت و موانع آن بیان خواهد شد. آثار و کارکردهای غفلت در زندگی بشر
بی توجهی و بی اعتنایی به چیزی که میبایست مورد توجه و اعتنا قرار گیرد، همان غفلتی است که خداوند در آموزه های قرآنی آن را مذموم و ناپسند بر شمرده است.
خداوند با بر شمردن آثار و پیامدهای خطرناک، چنین بی توجهی و غفلتی میکوشد تا توجه و اهتمام مومنان را به حقایق و به ویژه اموری خاص بر انگیزد.
در آیات 106 تا 108 سوره نحل، غفلت از آخرت را موجب ارتداد انسان بر میشمارد. به این معنا که انسان اگر از آخرت غافل شود و تنها به زندگی دنیوی بچسبد و آن را دوست داشته باشد، در یک فرآیندی از هدف زندگی و آفرینش انسان دور میشود و گرفتار کفر نسبت به خدا و آخرت میگردد. بسیاری از مردم با آن که به خدا و حکمت آفرینش و آخرت و حساب و کتاب آن ایمان دارند، ولی به سبب آن که در دام دنیا و خواسته های نفسانی میافتند، اندک اندک در یک فرآیند این دوستی و علاقه به دنیا و مادیات آن، آنان را از خدا و آخرت غافل میسازد و این گونه میشود که به کفر کشیده میشوند. از این روست که خداوند از مومنان میخواهد تا همواره هوشیار و بیدار باشند و اجازه ندهند که امور دنیوی آنان را به خود وابسته کند و حب و دوستی اش در جانشان رخنه کرده و ریشه بداوند.
بی گمان آیات الهی و نشانه های گوناگون در آفاق و انفس، جان و درون آدمی، مهم ترین عامل شناختی انسان از خدا و حقیقت هستی است. همین آیات الهی هستند که آدمی را همواره به عظمت خداوندی و حکمت الهی توجه میدهند و مسیر روشن زندگی را برای آدمی ترسیم میکنند. با این همه برخی هم چنان که خورشید را نمیبینند و به تاثیر و آثار آن توجهی ندارند، به آیات الهی و نشانه های عظمت و جلال و جمال وی توجهی ندارند. این گونه است که غفلت آدمی از آیات خدا مایه انحطاط و سقوط آدمی دانسته شده است؛(اعراف، آیه 146) زیرا آدمی اگر دچار چنین غفلتی شود از حیوان نیز فرومایه تر و پست تر میگردد(اعراف، آیه 179) ؛ چون آن چه اساس انسانیت آدمی را تشکیل میدهد، آگاهی و خردورزی است که وی را در مسیر تعالی و کمال قرار میدهد؛ در حالی که بی خبری و بی توجهی به آیات الهی، قدرت درک و فهم و شعور آدمی را کاهش میدهد و او را از حیوان نیز پست تر میگرداند؛ چه آن که حیوان از چنین امکانی به طور طبیعی برخوردار نیست ولی آدمی با آن که از ظرفیت بالای ادارکی و شعور برخوردار است، از آن بهره نمیگیرد و حتی در مسیر سقوط آن را به کار میگیرد.
خداوند با بیان داستان مسخ اصحاب سبت در پی غفلت ایشان از پندهای موعظه گران میکوشد تا نشان دهد که چگونه آدمی میتواند با غفلت خویش از جایگاه انسانی سقوط کند و منحط و پست گردد.(اعراف، آیات 163 تا 166)
قارون نیز از جمله مصادیق اهل غفلت است که دلبسته به دنیا و مادیات زود گذر آن شده است و دنیا را بر آخرت ترجیح داده و دوستی دنیا را بر دوستی آخرت برتری داده و در نهایت به سبب غفلت و بی توجهی به هشدارهای عالمان قوم خود، گرفتار خشم الهی شده و در زمین فرو رفت تا انحطاط واقعی آدمی را این گونه به نمایش گذارد.(قصص، ایات 76 تا 78 و نیز 81)
غفلت از آیات خداوندی هم چنین موجب انکار آخرت و دلبستگی و علاقه به دنیا و مادیات زود گذر آن میشود. (یونس آیه 7) این انکار جهان آخرت در حالی صورت میگیرد که شخص قدرت خداوندی را در آفرینش نخستین آدمی و جهان دیده است و نشانه های الهی را در همه چیز و همه جا مشاهده میکند.(واقعه، آیه 61 و62)
نتیجه چنین غفلتی افزون بر انکار هدفمندی در آفرینش، ترک دستورهای الهی و آموزه های وحیانی (مومنون، آیات 53 و 54) گرفتار شدن در تکبر و خود برتر بینی (اعراف، آیه 146) ظلم و ستم به خویشتن (انبیاء، ایه 97) فریفتگی به دنیا و زینت های آن(انعام، آیات 130 و 131) نپذیرفتن راه رشد و تعالی و قرار گرفتن در مسیر گمراهی(اعراف، ایه 146)، شرک ورزی( مومنون، ایات 84 تا 86) میشود.
اصولا غفلت از خدا و آیات الهی موجب دلبستگی به دنیا میشود و این دلبستگی و دوستی دنیا، زمینه ساز رفتارهای نابه هنجار، ظلم و ستم به خود و دیگری میگردد و انجام گناه و اعمال ناروا را طبیعی میسازد(یونس، ایات 7 و 8) از این روست که کافران به سادگی در زندگی مرتکب گناه میشوند و کردارهای زشت و ناشایست از خود بروز میدهند(مومنون، آیه 63) ؛ زیرا غفلت از خدا ونظام ثبت و حسابرسی اعمال که کافران به آن دچار میشوند، موجبات آلودگی آنان به کردارهای بد و ناشایست میشود(مومنون آیات 62 و63 و نیز فصلت آیه 22) و اگر کافران میدانستند که خداوند همه چیز را حساب و کتاب میکند و همه امور و کارهای ضبط و ثبت میشود و حتی در قیامت اعضا و جوارح آدمی شهادت و گواهی میدهد، دیگر جرات به انجام گناه نداشتند ولی چون این گونه از امور و حقایق هستی غافل هستند، به کردارهای زشت رو میآورند و گناهان را به سادگی مرتکب میشوند.(فصلت، آیات 21 و 22)
بی گمان غفلت آدمی از خدا و تکذیب رسالت پیامبران از جمله پیامبرگرامی اسلام(ص) آدمی را در مسیر شوم و بدبختی قرار میدهد(زمر، آیات 25 تا 27) و در زندگی دنیوی مایه گرفتاری و سختی و تنگی در زندگی و معیشت میکند.(طه، آیه 124)
به سخن دیگر، بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات آدمی ا زجمله تنگی در معیشت و سختی در روزی، نتیجه طبیعی رویگردانی آدمی از خدا و غفلت از اوست.(طه، ایه 124)
از نظر قرآن، غفلت از خدا و آیات و آموزه ها و حقایق هستی، مانع بسیاری از امور خوب و شایسته است. ا زاین روست که خداوند غفلت از آیات خداوندی را مانع جدی ایمان بر میشمارد(اعراف، ایه 146) و غفلت انسان در دنیا را مانع بصیرت نسبت به حقایق دنیوی و اخروی میداند.(طه، ایات 124 و 126 و ق، آیه 22) از ا ین روست که انسان غافل، نمیتواند لایه ها و سطوح مختلف مسایل را ببیند و تحلیل و درک درستی از آن داشته باشد و توصیه های مبتنی بر واقعیت ارایه دهد.
هم چنین، غفلت کافران از قیامت، مانع تاثیرگذاری انذارهای وحیانی پیامبران بر کافران میشود(مریم، آیه 39 و یس، آیات 3 تا 10 ) چنان که غفلت از آیات الهی، زمینه ساز رویکرد انسانی به بیراهه و ترک راه رشد و کمال میگردد(اعراف، ایه 146) و در نهایت به سبب سرمستی و غفلت و نپذیرفتن نصحیت و پند خیراندیشان(حجر، آیات 70 تا 72) دچار غفلت از آخرتی میشوند که موجب بسته و مهر شدن راه های ادراکی و شناختی انسان میشود(نحل، آیات 107 و 108) و به سبب سقوط و هبوط و انحطاط از مقام انسانیت و غفلت از هدایت های الهی، ازعنایات الهی محروم دردنیا و آخرت میشود.(طه، ایات 124 و 126) و خسران و زیان دایمی در آخرت را به جان میخرد(نحل، ایات 107تا 109)
این گونه است که خداوند در ترسیم تصویری از وضعیت هولناک کافران در قیامت، ا زحسرت ایشان در آن روز به سبب غفلتشان در دنیا سخن به میان میآورد و در آیاتی چون 37 و 39 سوره مریم و 97 سوره انبیاء، آن روز را یوم الحسره کافران میخواند که چشمان در حدقه شاخص شده و برآمده است. زمینه های غفلت
با توجه به مطالب پیش گفته میتوان دریافت که چه علل و عواملی موجب غفلت و بی توجهی آدمی به حقایق هستی و قرار گرفتن در مسیر کمالی و رشدی وی میشود. با این همه در این جا به طور گذرا و اجمالی به برخی از شاخصه های اصلی زمینه های غفلت اشاره و بسنده میشود.
بی گمان به کار نگرفتن عقل و اندیشه، زمینه توجه به دنیا و غفلت در آخرت بسیاری از مردمان است(انعام، آیه 32 و اعراف، آیه 169)
عدم بهره گیری از عقل و خردورزی در کنار سطحی نگری در زندگی (روم ایه 7) موجب میشود تا در یک فرآیندی قوای ادراکی و شناختی آدمی قفل و مهر شود (نحل، آیات 106 تا 108 و اعراف، آیه 179) و انسان نتواند تصویر درستی از موقعیت خود و خدا و حرکت درست و راست در اختیار داشته باشد. این گونه است که فریبندگی دنیا و زینت های آن(انعام، آیه 32، و روم آیه 7) در کنار تزیین گری شیطان و نمایش دادن اعمال زشت به شکل خوب و زیبا (انعام، آیات 42 و 43) آدمی را به سوی سقوط میکشاند.
اموری چون آرزوهای باطل و آمال ناچیز(حجر، آیات 2 و 3)، برخورداری از نعمت های دنیایی و رفاه زیاد و عمر طولانی (انبیاء، ایات 42و 43) دنیا دوستی و سرگرم شدن به آن (نحل، آیات 107 و 108 و عنکبوت، آیه 64 و انسان، آیه 27) و قرار گرفتن در موقعیت های برتر اقتصادی و اجتماعی (مرریم، آیات 73 و 75) از مهم ترین علل و عواملی است که غفلت را در انسان ایجاد و یا تقویت میکند.
از آن جایی که مطالب قرآن در حوزه غفلت بیش از آن است که در یک نوشتار کوتاه به همه آنها پرداخته شود، به همین مقدار بسنده میشود و امید که در آینده درباره دیگر امور به ویژه موانع غفلت دیدگاه قرآن طرح و دانسته شود.