menusearch
salmanhashemi.ir

شرح خطبه اول 20 اسفند ماه 95

جستجو
۱۳۹۵/۱۲/۲۰ جمعه
(0)
(0)
شرح خطبه اول 20 اسفند ماه 95
شرح خطبه اول 20 اسفند ماه 95
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی الاِسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَکَارِهِ وَ سَیِّئِ الْأَخْلاَقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ‏
«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَکَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَةِ،
اینجا ما دو واژه داریم: حق، ایثار، ایثار به معنای ترجیح است. قرآن می‌فرماید: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ؛ این [ها همه‏] دلیل آن است که خدا خود حق است و غیر از او هر چه را که مى‏خوانند باطل است». حق، همان متن هستی است. حق، استوار است، متین است، جذاب است، دلنشین است و سعادت‌آفرین است.
این آیه خیلی زیبا و دلنشین است: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ

خداوند تبارک و تعالی، فطرت انسان را بر حق آفریده است؛ چنان‌که در قرآن می‌فرماید: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست». فطرت انسان، حق‌شناس، حق‌گرا و حق‌پذیر است و کاملاً بر مدار حق آفریده شده است.
علل ترجیح دادن باطل

انسان ممکن است بر اثر انحراف از فطرت، از حق عبور کند یا کارش به جایی برسد که باطلی را بر حق ترجیح دهد. این موضوع بحث ما است که از آن در این متن نورانی به «إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ» تعبیر شده است. امام می‌فرماید: خدایا من به تو پناه می‌برم از اینکه بخواهم باطل را به حق ترجیح دهم. یعنی از اعوجاج در فطرت و خروج از موازین فطری به تو پناه می¬برم.
1. شبهه
سؤال این است: چه می‌شود که انسان با وجود فطرت حق‌مدار، حق‌شناس و حق‌پذیر، کارش به اینجا برسد که بخواهد باطل را بر حق ترجیح دهد؟
یکی از این سه مسئله است: یا به خاطر شبهه است، یا به خاطر شهوت است، یا به خاطر ترکیب هر دو. اما شبهه، یعنی جایی که حق و باطل عوض می‌شود. شبهه‌ها یا مربوط به مفهوم است یا مربوط به مصداق. یعنی یا انسان گرفتار اشتباهات مفهومی می‌شود و زیر بار ترجیح باطل بر حق می‌رود. در واقع احساسش این است چیزی که با آن مواجه است یا به آن گرویده است، حق است. اینجا باطل در چهره حق، او را تسلیم خودش کرده است.
گاهی در معنا و مفهوم دچار اشتباه نیست، بلکه گرفتار شبهه در مصداق است. یعنی در انتخاب مصداق حق، گرفتار اشتباه می‌شود. باطل تا لباس حق نپوشد و حق‌نمایی نکند، طرفدار پیدا نمی‌کند. سِرّشهمفطرتحق‌مداراست. لذاعملیات اصلی شیطان دراینجا،فریب مفهومی ومصداقی است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درنهج البلاغه انجاییکه بحث حق وباطل وفتنه وشبهه رامطرح می‌کند،می‌فرماید: «یُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ؛ مشتى از آن برداشته مى‌شود و مشتى از این». یک خرده از حق می‌گیرد و یک خرده از باطل؛ اینها را باهم ترکیب می‌کند، جا می‌اندازد و فریب می‌دهد. والّا اگر بگوید که این باطل است که هیچ کس پذیرش نمی‌کند.
شبهه که حاکم شد، ابرها جلوی خورشید حق و حقیقت را می‌پوشانند و جایی که ابر فتنه غلبه می‌کند و خورشید حق پشت این ابرها قرار میگیرد، میدان جولان دادن باطل است. منتها اینجا باطل خودش را به جای حق نشانده و خود را حق معرفی می‌کند. مسئله این است.
مثلاً:جریان سقیفه که اعظم فتنه‌ها بوده است، در مقابل حقیقتی به نام غدیر است. آنچه رخ داد و پرچمی که آنجا بلند شد، جانشینی پیغمبر بود. در آنجا اصل مسئله یک کلمه بود، «دموکراسی» و مراجعه به بزرگ‌ترها. استناد به بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کردند که حضرت فرموده-اند: اجتماع بزرگان امت من خطا نمی¬کنند. همه در سقیفه جمع شدند. اما علی (علیه السلام) و ابن عباس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را غسل می‌دهند.
در جنگ صفین و رویایی معاویه در برابر امیر المؤمنین (علیه السلام)، پیچیدگی های موضوع بیشتر شد. قصه ی عمروعاص و قرآنی که روی نیزه قرار می‌گیرد و قصه‌ی حکمیت و...
در چنین فضاهایی کسانی که شاخص و بصیرت نداشته باشند، در دام می‌افتند و می‌شود «ایثار الباطل علی الحق». گاهی در زندگی شخصی است، گاهی در زندگی خانوادگی است، گاهی در زندگی اجتماعی است، گاهی در زندگی جمعی امتی است. این اشتباهات هر کدام خسارت خاص خود را دارد. بعضی از «ایثار الباطل علی الحق» خسارتش تاریخی است؛ یعنی باید هزار سال تلاش شود تا بتوان اصلاحش کرد.

2. شهوت
خیلی ها از اینجا ضربه خورده‌اند. شهوت در جاه و مقام و همچنین شهوت در امور جنسی، به ارتداد کامل انجامیده است
هیچ کس در امان نیست
این را از این جهت تأکید میکنم که چون اگر توضیح داده نشود، شما که صحیفه می‌خوانید، به اینجا که میرسید، با خود می‌گویید: من که مبتلا به چنین چیزی نیستم، این را به دیگران میگویند، چه ربطی به من دارد؟! من کسی باشم که باطل را بر حق ترجیح دهم؟! ولی درست آنجایی که سخن حقی به توگفته می‌شودکه باشأ نوجایگاه خیالی توهماهنگ نیست،آن را نمی‌پذیری. مثلاًکسی که به من سخن حق می‌گوید،چون یک بچه است وبا شأن خیالی وجایگاه من نمی‌سازد،جلوی او می‌ایستم وسخنش را نمی‌پذیرم. چون همسرم به من تذک رمی‌دهد،حالابایدحالش ر ابگیرم. مثلاً به تو می‌گوید که: غیبت نکن، این حرفت بوی غیبت می‌دهد. در اینجا شروع به توجیه می‌کنیم. می‌دانید که راست می‌گوید، ولی زیر بار نمی‌روید.
پس دو کار باید انجام دهیم: یک تقویت بصیرت در محور نظری و در برابر شبهات، پیدا کردن شاخص‌ها و معیارها. دیگری تقویت تقوا و مراقبت در محورهای عملی است. دومی زمانی به دست می‌آید که در مصداق های کوچک تسلیم باشیم. جایی که می‌بینید حق است، کوتاه بیایید؛ حتی اگر تلخ باشد.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر