(اعوذ بک من استصغار المعصیه و استکبار الطاعه). این هم خیلی مهم است.
3- کوچک شمردن گناه و بزرگ شمردن عبادت
یکی از خطرات این است که استصغار، استصغار، یعنی صغیر بشماریم. (استصغار المعصیه). بعد میفرماید: (واستکبار الطاعه).
این یعنی چی؟ یعنی پناه میبرم که معصیتم را بگویم چیزی نیست. خانم فکلش بیرون است. میگوییم خانم این موی شما بیرون است، گناه است. برو بابا، این که چیزی نیست، مردم زمان شاه بی حجاب بودند، حالا یک خورده دو تا مو را گیر نده. آقا شما بدهکاری به ما، بابا، حالا دو هزار تومان هست، خجالت بکش، حالا بعد بهت خواهم داد. میگویی بدهکاری میگوید چیزی نیست، میگویی سیگار نکش، برو بابا، مردم تریاک هم میکشند، حالا تو این را نمیتوانی ببینی؟ یعنی، مثلا میگوید دو تومان چیزی نیست، سیگار چیزی نیست، دو تا تار مو چیزی نیست، حالا، به کسی گفتند نمازت غلط است، گفت برو بابا آنقدر خدا تارک الصلوه دارد که الان فرشتهها سر همین نماز من دعوا میکنند. اون میگه؟ ؟ اون میگه؟ ؟. یکی را گفتند نماز عمود دین است، گفت مرد اونه که دینش را بدون عمود حفظ کند. یعنی، این سبک شمردن است. یعنی آدم گناهش را سبک بشمارد، بگوید چیزی نیست. این خیلی مهم است.
عرض کنم به حضور شما که کسی به کسی نصیحت میکرد، میگفت عرق میخوری بخور، قمار میکنی بکن، رشوه میگیری بگیر، ربا میخوری بخور، فحش میدهی بده، نماز نمیخوانی نخوان، روزه می خوری بخور، اما مسلمان باش. مثل اینکه بگویی این مربع این ضلعش نبود نبود، اون ضلعش هم نبود نبود، اون ضلعش هم نبود نبود، اون ضلع چهارمش هم نبود نبود، اما مربع باشد. دیگه آدم چقدر باید غافل باشد؟ (استصغار المعصیه)، میگیم آقا جون شما خمس نمیدهی، برو آقای قرائتی، اگر میخواهی راجع به خمس صحبت کنی برو با اون میلیاردرها صحبت کن. حالا ما یک دکه زدیم، یک دکان حالا. آقا شما هزار تومان به دست آوردی، خرجی سالت که تموم شد سرمایهات را حساب میکنی، ده میلیون آوردهای باهاش کاسبی میکنی، زندگیات هم تأمین شده، آخر سال که حساب میکنی، ده میلیون شده دوازده میلیون، خرجت هم تموم شده، خرج رفته. زندگی معقول، زندگی متعارف داشتی، دو میلیون هم زیاد آوردی، از این دو میلیون باید هر یک میلیون دویست هزار تومان بدهی، حالا تو به این چهارصد هزار تومان من گیر میدهی؟ برو میلیاردی سود دارند، آقاجون، این گناه میکند میگوید گناه من چیزی نیست، حالا چهارصد هزارتومان چیزی نیست من بخورم.
4- خطر گناهان کوچک، بیش از گناهان بزرگ است
به هر حال این استصغار معصیت خیلی مهم است. این گناه کوچکها پیر در میآورد. چون گناهان بزرگ، آدم میفهمد توبه میکند، گناه کوچکها رو میگوید چیزی نیست، توبه هم نمیکند. اگر یک کسی یک گناه بزرگی بکند، ناراحت است، چون گناه بزرگ کرده، ناراحته، چون ناراحته، پشیمانه، غصه میخورد، عذرخواهی میکند، گریه میکند، خدا میبخشدش. گناه کوچکها را ناراحت نیست، توبه هم نمیکند اینها همینطور جمع میشود میبیند اوه یک سیگار چیزی نیست یک سیگار چیزی نیست، سیگار سیگار یک مرتبه میبینی تنگی سینه گرفت. این قند طوری نیست اون قند طوری نیست حالا یک نقل یک شیرینی یک مرتبه آقا قندش بالا رفته. گناه کوچولوها مثل مو میماند، به هم تاب میخورد تاب میخورد یک مرتبه طناب میشود. گناه بزرگ را آدم چون میفهمد توبه هم میکند. گناه کوچولوها را انسان چون مهم نمیداند، (استصغار المعصیه)، چون کوچکش میشمارد، توی ذهنش کوچک است، توبه هم نمیکند. این(استصغار المعصیه). بعد و(استکبار الطاعه)، طاعت خودش را بزرگ میداند. یعنی یک عملی کرده، من سی تا شب جمعه رفتم جمکران، از این بالاتر؟ الان فرشتهها تو آستین من هستند. باد میگیردش. دو شب نماز شب خوانده، مست میشود. یک بار کسی به من زنگ زد گفت حاج آقا تو مرا سبک میشماری، گفتم نه شما آدم حسابی هستی، گفت نه پهلوی تو من وزنهای نیستم، گفتم حالا مثلا میخواهی چی چی باشی؟ گفت من تا حالا سه هزار جلد کتاب مطالعه کردم، گفتم پس حتما بیسوادی. قرآن میگوید اگر تمام کتابهای کره زمین را هم مطالعه کنید، بازهم بیسوادید. «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» الإسراء/85. یعنی علم شما همه با هم جز قلیلی بیش نیست. حالا سه هزار تا کتاب که چیزی نیست. آدم خوبه که اگر مطالعه کرد، (استکبار الطاعه)، مطالعه خوب چیزیه. من فوق لیسانسم، خوب باشی. حالا فوق لیسانس باشی، میخواهی چه خاکی به سرم کنی؟ من که چی؟ انسان نباید اگر مطالعه کرد، عبادت کرد، خیلی، آقا مرا میبینی، بیست و چهار تا یتیم را اداره میکنم. خدا کمکت کند، اما این را برای خودت بزرگ تلقی نکن.
نقل شد که آیت الله العظمی بروجردی در لحظه مرگ گریه میکرد، خیلی گریه کرد، آقای بروجردی کسی بود که امام خمینی درسش میرفت، تمام مراجع فعلی ما تقریبا شاگرد آقای بروجردی بودند، خیلی گریه کرد، گفتند چرا؟ گفت آخه دست خالی میمیرم. گفتند اِ، آقای بروجردی دست خالیه؟ شما میدانید که چقدر مجتهد تربیت کردی؟ شما میدونی مرجعی بودی که مشابهت در تاریخ نبوده؟ شما میدانی که در هامبورگ و نمیدانم لندن و کجا و کجا چه آثاری، مسجدهایی ساختی؟ شیعه چقدر عزیز شد؟ هی گفتند، گفت بابا اینها پهلوی شما چیزیه، پهلوی خدا اینها چیزی نیست. این قلکهایی که میگن پر شد، این مال بچه هاست، پهلوی بانک مرکزی، این قلکها چیزی نیست. اگر عظمت خدا را بدانیم، اینها کوچک میشد. ما تا زمین هستیم، این سالن دو هزار متره. اگر سوار هواپیما بشویم برویم بالا این سالن میشود به اندازه جعبه پرتقال، بریم بالاتر میشود به اندازه قوطی کبریت، حبه قند، یک عدس. هرچی پرواز بیشتر بشود، زمین کوچکتر میشود.