پناه بردن به خداوند از سوءالسریره
در شرح و تفسیر دعای هشتم صحیفه، به این فراز رسیدیم: «وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ». چرا باید از سریره و بخش پنهانی شخصیتمان توبه کنیم؟
عالم پیرامون ما اینگونه خلق شده است که ظاهر دارد و باطن، علانیه دارد و سریره. طبع عالم را هم خداوند متعال بر اساس قاعدهی صدق خلق کرده است، یعنی ظاهر و باطنش همراهی و همآوایی دارد. علاوه بر این، باطن عالم از ظاهرش زیباتر است. طبق این قاعده خداوند آدم را نیز دارای لایهبندی شخصیتی خلق کرده است؛ لذا انسان ظاهر دارد و باطن، بلکه باطنِ باطن و سر السر دارد و چهرهی واقعی انسانها درونشان است. «اِن خَیرا فَخَیرٌ وَ اِن شَرّا فَشَرٌّ؛ اگر خیر باشد، خوب هستند و چنانچه شر باشند، شر هستند». کارگردان اصلی شخصیت انسان، درون و باطن و سریره انسان است و باطن ما چیزی نیست جز افکار، عقاید، آرزوها و نیات ما.
انسان مؤمن، هم حُسن فعلی دارد و هم حسن فاعلی؛ هم ظاهر خوبی دارد و هم باطن خوبی. مؤمن صادق هر چه در مراتب ایمان بالاتر میرود، باطنش باشکوهتر و پرفروغتر از ظاهرش میشود و تا جایی پیش میرود که نه ظاهر او، بلکه عالم شهادت تحمل غیب مؤمن را ندارد؛ لذا کمالات اولیا خدا، یعنی ائمه (علیهم السلام) در این عالم به طور کامل دیده نشد. حتی این عالم تحمل باطنهای مؤمنان وارسته و پیوسته به مقامات اولیا را نیز ندارد. امام راحل، مرحوم آیتالله بهجت، مرحوم آیتالله خوشوقت، علامه طباطبایی و... در این دنیا شناخته نشدند و این دنیا تحمل آنان را ندارد.
جهتگیری انسان مؤمن در زندگی باید اصلاح سریره و رسیدگی به درون باشد. عمدهی کار مؤمن عبارت است از: اصلاح، تطهیر، تزکیه، تحسین، تنویر و تغنیه (غنیسازی).
انسان مؤمن برای این کار از پردهی ستر استفاده میکند. خدای متعال ستار است و علانیه انسان را ساتر سریرهاش قرار داده است. انسان مؤمن از این فرصت استفاده میکند برای اینکه به خودش برسد؛ اما منافق از این فرصت برای گول زدن دیگران استفاده میکند. خداوند به متعال به دلها نگاه میکند؛ لذا به آنجا باید رسیدگی شود.
البته انسان مؤمن حتی در علانیهاش نیز مخفیکاری دارد و سهم عمدهای از اعمال صالحهاش مخفی است و فقط بین خودش و مولایش است.
سنت الهی، رازپوشی و ستاری است تا گنهکاران و آلودهدرونان فرصت پاکسازی داشته باشند. این سنت به گونهای است که به عادت انسان تبدیل میشود. در مناجات شعبانیه میگوییم: «إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى؛ معبودا، تو گناهانی از مرا در دنیا پوشاندی که من به پوشاندن آنها در آخرت نیازمندترم».
این ستاری فرصتی است برای اهل الله که به کار درونی خودشان و به عالم معنا برسند و سیر عوالم بکنند و به خودسازی بپردازند. خدای متعال سنتش افشای زیباییها است: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ؛ اى که زیبایى را آشکار کنى، و زشتى را بپوشانى».
مصادیق آلودگی درون
همهی بدیهای ظاهری و علانیه ریشه در سریره دارد. در مصباح الشریعه آمده است: «فَسادُ الظاهِرِ مِن فَسادِ الباطِنِ؛ فساد ظاهر، ناشى از فساد باطن است»؛ یعنی هرچه که در ظاهر از گناه و معصیت وجود دارد، ریشهاش از باطن و سریره است.
سریره عبارت است از: افکار، اوهام، خیالات، عقائد، باورها، نیات، آرزوها، ملکات، خصال و... اگر کسی این بخش از شخصیتش گرفتار خبث، کثیفی و در یک کلمه گرفتار سوء شده باشد، هلاک خواهد شد؛ زیرا اصل شخصیتش آلوده شده است. فکر شما باطن شما است و دیگران به فکر شما ورودی ندارند. اگر اینجا آلوده شود و ویروس گناه و شیطان به فکر انسان بخورد، کار انسان تمام است؛ چراکه سرچشمه است.
در محور گمان و ظن، گمان بد به خداوند متعال، زشتترین حالتی است که ممکن است درون کسی باشد. گمان بد نسبت به مردمان نیز ناپسند است؛ چه اینکه قرآن میفرماید: «إنّ بَعْضَ الظّنِ اثمٌ؛ پارهاى از گمانها گناه است».
خیالپردازیهای باطل نیز سوء السریره است؛ چون خیال تحرک دارد و پرشتاب است.
امان از آلودگی در نیات! برای مثال، بدخواهی در مورد دیگران که در مرتبهی بالاتری از بدگمانی به دیگران قرار دارد، از مصادیق سوء السریره است.
دلبستگیهای غیر خدایی و احساس خوب در مورد دشمنان خدا نیز سوء السریره محسوب میشود. چنانچه انسان در مورد دشمنان خدا احساس خوب پیدا کرد، زمینهی ارتدادش پیدا شده و نقطه مقابلش، احساس بد نسبت به دوستان خدا است.
در محور آرزوها، تمایلات آلوده و آرزوهای غیر شرعی، سوء سریره است. حتی آرزوی غیر عقلی و دور و دراز در مورد برخورداریهای دنیایی، سوء السریره قلمداد میشود.
غرض آنکه گسترهی سوء السریره وسیع است و باید از اینها به خدا پناه برد و پناه بردن، یعنی توبه و توبه یعنی اقدام.
پیامدهای آلودگی درون
سرمایهگذاری اصلی شیطان برای مؤمنین، آلودهسازی سریره آنها است. قرآن به ما اینگونه هشدار میدهد: «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ؛در سینههاى مردم وسوسه مىکند». ناس یعنی مؤمنین. شیطان در صدور مؤمنین لانهگزینی میکند. اگر به او میدان داده شود و خانهدار گردد، فوری تکثیر نسل میکند؛ مثل سلولهای سرطان از یک جا شروع میکند و وقتی جایی نشست، دیگر به آسانی بلند نمیشود. کار اصلی شیطان این است که در فکر، دل و آرزوهای مؤمنان بنشیند و شروع به تکثیر نسل کند. چنانچه از خود غافل شوید و سپس به اهل الله مراجعه کنید، ممکن است بگویند: خیلی دیر آمدی، باطن تو خیلی خراب شده است. شیطان استعدادهای درونی انسان را از بین میبرد و انسان متوجه نمیشود که چه چیزهایی را از دست میدهد. اما در چند مورد که تخریبش بسیار وسیع است، انسان پیامد آن را متوجه میشود؛ از جمله: ۱. حقد و کینه نسبت به مؤمنین. شب قدر همه را راه میدهند، اما اگر کسی در دلش نسبت به مؤمنی کینه داشته باشد، راهش نمیدهند. البته عاق والدین و شارب الخمر نیز در آن شب از فیض الهی محروم هستند.
انسان ممکن است از کسی ناراحت شود، اما باید بتوانید از آن رد شوید و نباید اجازه دهید به حقد تبدیل شود. ۲. حسادت که سرطان روح است و عبارت باشد از بدخواهی. ۳. بدگمانی به خدای متعال. ۴. مورد دیگر از عواقب سوء السریره، جهنم درون است؛ همانی که قرآن دربارهاش فرمود: «الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَة، إنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ؛ آتشى] که به دلها مىرسد و [آتشى که] در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامىگیرد». چون سرّ آلوده است، جهنم همانجا آمده است. چون ممکن است جهنم، جهنم اعمال باشد و گاهی جهنم افکار و اخلاق است. بزرگان اخلاق میگویند: امان از جهنم اخلاق و افکار. آرامشسوز است و ترسی دائمی درست میکند که نکند دیگران از باطن شخص مطلع شوند. نفاق را بنیانگذاری میکند و نفاق نیز «فی الدرک الأسفل» است. دوگانگی و سختی دوشخصیتی بودن، به شخصیت انسان فشار میآورد. در روانشناسی، فشار روانی خیلی محل بحث است و یکی از آثارش همین است که اصطلاحاً عذاب وجدان گفته میشود. ۵. تخریب تدریجی روابط پیرامونی یکی دیگر از آثارش است. اگر به کسی گمان بدی داشته باشید، موجی منفی به طور دائمی از شما به سوی او روانه میشود. سرّ شما و سرّ او ارتباط و رفت و آمد دارد؛ اما بر اثر این موج منفی، این ارتباط تخریب میشود. به این ترتیب روابط اجتماعی و پیرامونی که بخش مهمی در زندگی ما و مورد عنایت حضرت حق است، تخریب میگردد. سرچشمه اینکه بعضیها چشمزخم دارند، از اینجا است. در روایت داریم خیلیها به دلیل چشمزخم زیر خاکند. ۶. سوءالسریره، از گناهانی است که رابطهی انسان را با خداوند و ملکوت خراب میکند و دعا را بر میگرداند و به سر داعی میزند. حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «الذُّنوبُ التی تَرُدُّ الدعاءَ: سُوءُ النِیَّةِ و خُبثُ السَّرِیرَةِ و النِّفاقُ مَع الإخوانِ و...؛ گناهانی که دعا را برمیگردانند [مانع اجابت آن میشوند] عبارتند از: سوءنیت، ناپاکی باطن، دورویى با برادران و...». بدباطنی و سوء سریره، هرچه بیشتر باشد، رابطهی ما را با عالم معنا، بیشتر تخریب میکند.
راه درمان ۱. قرآن کریم اصرار دارد که انسان باور کند که بر خداوند هیچ چیز مخفی نیست. او «یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی؛ او نهان و نهانتر را میداند». چرا قرآن این قدر اصرار دارد که خداوند همه چیز را میبیند، هرچند در دل و در پستوی دل باشد؟ باید باور کنیم که: «ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری؛ آیا نمیداند که خداوند میبیند؟». نه آن خلوتی که ما گناه کردیم، آن خلوت که جزء علانیت ما است. مراد گناه دل و آلودگیهای باطنی است. ۲. تقویت تقوای دل را باید صدر برنامههای خودمان قرار دهیم. مرکز توجههای مؤمن باطنش است. مؤمن ۸۰ درصد به بالا حواسش به درونش است و ۲۰ درصد مشغول حسن فعلی و فاعلی است. این سرمایهگذاری درونی باید محور ما باشد. در روایت از امیر المؤمنین (علیه السلام) داریم که فرمود: «صِحَّةُ الضَّمائرِ مِن أفضَلِ الذَّخائرِ؛ سلامتِ درونها، از بهترین اندوختهها است». ۳. نکتهی بعدی اینکه باید توجه کنیم که سوء السریره چه تخریب عجیبی میکند. یکی از مواردش حبط اعمال است، به عنوان مثال ریا یکی از سوء سریرتها است. نیت اگر خراب شود، عمل نیز خراب میشود، هر چند بسیار باشد. اعمال با نیت سوء، در دستگاه الهی ارزشگذاری نمیشود. ۴. راهکار دیگر اینکه بدانیم سوء سریره در معرض افشا است. باید یادمان باشد که آنان که باید بدانند، میدانند: «فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛ به زودى خدا و رسول او و مؤمنان، کردار شما را خواهند دید». جدای از این، در مسیر زندگی نیز سرانجام آشکار میشود. در روایت داریم: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه؛ هیچ کس چیزى را در دل پنهان نداشت، مگر آن چیز در گفتنهاى ناخودآگاه زبانش و گونههاى چهرهاش پدید آمد».
خبث سریره، در چشم، زبان، در رفتار یا عمل انسان، آشکار میشود و رسوایی دنیایی به بار میآورد. اما نعوذ بالله از رسوایی آخرت؛ آنجایی که خداوند صریحاً میفرماید: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ؛[ آن روز که رازها [همه] فاش شود». از آن روز باید ترسید.
باید تا وقت است، مخصوصاً در جوانی که چشم و چشمه و اشک و خلوت و سحر و دل شب هست، مشغول تطهیر درون و بهسازی و تغنیه و تنویر باطن باشیم. ۵. یکی دیگر از کارهایی که برای اصلاح سریره باید انجام داد، اهتمام به خوبیهای پنهانی است. باید اهل پنهانکاریهای خوب باشید. این مخفیکاریها انشاءالله باطن را اصلاح میکند.
یک تبصرهی مهم و جدی وجود دارد و آن اینکه اعمال ظاهری ما خوب و بدش اثر باطنی دارد و اینطور نیست که همیشه بر عکس باشد. یعنی انسان اگر عصبانی شود و بدگویی کند، ظاهرش را خراب کرده که بماند، حرم دل را نیز خراب و نجس کرده است. اعمال صالح ما در باطن ما اثر دارد؛ چه آشکار باشد و چه پنهان؛ اما پنهانیاش اثر خاص دارد. ۶. آتش ندامتی که در دل روشن شود که همان حقیقت توبه است، انشاءالله شاید سوء سریره را اصلاح کند. باید از خداوند متعال کمک بگیریم و دعا کنیم. هرقدر هم که آلوده باشیم، اصلاح ما از خداوند برمیآید. ۷. ولایت امیرالمؤمنین و مودت اولیا (علیهم السلام) کیمیای عجیبی است. محبت امام حسین (علیه السلام) حرارتی در دلهای مؤمنین است که باید آن را شعلهور نمود؛ زیرا خروار خروار سوء سریره را بیرون میریزد و تمیز میکند. یکی از اولیاالله فرمود: در همین دنیا پرده را برداشتند؛ دیدم دستم خالی است. کتابها، پژوهشهای فقهی، اصولی و... فایده نکرد، هرچیزی که بردم، اشکال وارد شد و دستم خالیِ خالی شد. گفتند: ایشان مرخص هستند. گفتم: پس حب علی بن ابیطالب چه میشود؟ حب حضرت صدیقه طاهره چه میشود؟ حب حسین بن علی چه میشود؟ پاسخ داده شد: حال که حب داری، اهل نجات هستی.